بهترین خبر دنیـــــــــــا...
حدود یک سال از زندگی مشترکمون میگذره زندگی پرخاطره ای که توش اتفاقات مختلفی رخ داده مث زندگی همه آدما البته اگر به روز عقدمون رجوع کنیم (18دی 92) این تاریخ بیشتره اما من و همسری 24 مهر 93 زیر یک سقف آشیون کوچیک خودمون رو با عشق و توکل به خدا و عنایت خاصه امام رضا(ع) و درجوار این امام رئوف آغاز کردیم.
از همون ابتدا هم من دلم میخواست زودی مادر بشم اما خب این قضیه حدود یک سالی طول کشید و ماهمش چشم انتظار لطف خدا و عنایت امام رضا بودیم. من تو مشهد غریب بودم و هیچکسو غیر یاسر و البته امام رضا نداشتم ازش میخواستم کمکم کنه تا لیاقت مادر شدن داشته باشم و خدای مهربون این نعمت بزرگشو به ما هم بده...
4 آبان 94 دو روز بعد عاشورا بود که حال عجیبی داشتم دل درد و سرگیجه و .... تست بارداری دادم اما خودم فک می کردم مث همیشه منفی میشه اما در کمال ناباوری تست + شد.... باز هم اکتفا نکردم و با مشورت به دوست خوبم سمیه آزمایش خون هم دادم که اون هم مثبت شد..
خدای خوبم همیشه در حق من حقیر لطف کردی باورم نمی شد یعنی این من بودم؟؟؟ از خوشحالی فقط تو خونه راه می رفتم و گریه می کردم نماز شکر خوندم و با حرفای دوست گلم سمیه آروم شدم و خودم رو برای تحولات درونی که در وجودم بود آماده می کردم...
واکنش بابا یاسر هم خیلی خوب بود کلی ذوق زده شد.... شب موقع امون به خونه کلی خرید کرده بود برامون کلی.. یه لباس پاییزه قشنگ هم برا من هدیه گرفته بود خدا حفظش کنه خیلی همدیگرو دوست داریم خیلی باعث آرامشه زندگیمه ... الهی هزار بار شکر شکر شکر ....