دندون دار شدن دخملی
سلام تسنیم جون زندگی من الهی فدای اینهمه خوکشلی و بامزگیت بششششم من که همه لحطه هارو پر شور و نشاط کردی.
دختر نازمن ۲۹ آذر ماه ساعت ۵ صبح یهو چنان جیغ و فریادی توی خواب زدی که ما ترسیدیم هرکاری کردیم آروم نمیشدی گفتم شاید دل دردی بهت گرایپ میکسچر دادم اما آروم نمیشدی بهرحال بعد یکساعت گریه و شیون خوابت برد اما هر ده دقیقه و یک ربع بازم جیغ میزدی و بیدارمی شدی ساعتای هشت بود که وقتی جیغ زدی یهو متوجع یه نقطه سفید روی لثه بالات شدم اندازه سر سوزن بود و دورش قرمز وای خدای من این دندونه؟؟
اونقدر ذووووووق زده شدم که تو هی گریه میکردی اما من فقط میخندیدم و محکم بغلت کرده بودم و خدارو شکر میکردم
عجب حس خوبی بود...
بزور دیده میشد اما مشخص بود دندونه... به باباییت زنگ زدم و بهش گفتم کلی خوشحال شد و شب برای تسکین لثه تو از داروخانه ژل موضعی کودکان گرفته بود .
شب یلدای امسال عموت خونمون بودن و شما با دختر عموت آیلین کوچولو کلی بازی کردی و خندیدی الهی دورت بگردم من.
نمیدونی چ حس و حال قشنگی داریم این روزا که هی برمیگردی و چرخ میرنی
لحظه شماری میکنم برای چهاردست وپا رفتنت دردونه زندگیمون.
خیلی از خاله سمیه مهربون ممنونم که این چند وقت بیشترین کمک رو بهم کرده خدا الهی غزلش رو حفظ کنه و همیشه شااااااد باشن و حندون .